گاهی لب پنجره تنهایی دلتنگ خودم میشوم
خودم را ورق میزنم
فصل های سرد ذهنم را
طولانی نگاه میکنم
و آه ،آهی نه از روی تنهای
از سردی ورق های یخ زده میکشم
تابستان وجودم روزی این ورق های
یخ زده را ذوب خواهد کرد
گاهی لب پنجره تنهایی دلتنگ خودم میشوم
خودم را ورق میزنم
فصل های سرد ذهنم را
طولانی نگاه میکنم
و آه ،آهی نه از روی تنهای
از سردی ورق های یخ زده میکشم
تابستان وجودم روزی این ورق های
یخ زده را ذوب خواهد کرد