تکرار خاطرات واسه من ! چون سریالهای میزاره که باهشون خاطره دارم
مثلا امشب از سر بی حوصلگی کنترل به دست شبکه ها رو یکی یکی میزدم و رو بعضیا یه مکس کوچیک یه چن ثانیه
یه رسیدم به آی فیلم سریال یوسف پیامبر قسمت اولش در حال پخش بود و من در عین تماشای این سریال زیبا و دوست داشتنی به خاطراتم سفر کردم به جمعه شبها
اون موقع که از شبکه اول پخش میشد دانشجو بودم (:
یه سالن نماز خونه داشتیم تو خوابگاه خیلی بزرگ با یه تلویزیون 42اینچ (همیشه هم خراب بود)
ما هم با بچه های اتاقمون بالش به دست از ساعت 8شب میرفتیم جا بگیریم جلوی تلویزیون که راحت دراز بکشیم و سریال مورد علاقمون که همین یوسف پیامبر بود رو ببینیم یادش بخیر پفک و لواشک هم میخریدیم
الان باز تصویر اون روزها جلو چشامه!!
سریال که تمام شد زدم شبکه نسیم خندوانه رو دیدم که مهمان برنامه آقای کیومرث پور احمد بود
از قصه های مجید و خواهران غریب و ترانه زیبای مادر من خسرو شکیبای گفتن و من باز رفتم به خاطرات شیرین گذشته ام
عجب شبی بود امشب پر شد از خاطرات گذشته
#ترس دارم آلزایمر بگیرم و این خاطرات کمه شیرینم رو به دست فراموشی بدم....